وایتهد چه می گوید؟ نقد یك كتاب

به احتمال قوی، مقصود وایتهد از اقناع (متقاعد كردن)، به فعلیت رساندن مقتضیات خواسته های اصیل و اشباع آن هاست كه در نهاد انسان ها وجود دارند. اما با نظر به نسبی بودن اقناع و جوشش مستمر مقتضیات خواسته های اصیل و اهمیت حیاتی عدم قناعت مقدس - كه وایتهد آن را یكی از عوامل محرك تاریخ شمرده است - باید به جای اقناع، از مفهوم آرمان با ایده آل های خشنودكننده بهره برداری نماییم، زیرا در مفهوم اقناع نوعی ركود و توقف وجود دارد كه با مفهوم عدم قناعت محرك و مقدس تضاد دارد.

 

وایتهد چند عامل را برای ظهور و سقوط تمدن ها در نظر می گیرد:

 

1- اهداف متعالی، حافظ یك تمدن است. اگر تمدنی فاقد آن باشد، یا در لذات غرق شود، به تدریج به تكرار بی ثمری تبدیل می شود كه در آن، شدت احساسات به مرور از بین می رود.

 

2- جبر طبیعی حاكم بر حیات مادی انسان كه ارضای نیازهای مادی مردم را موجب می شود.

 

3- سلطه اجباری بشر بر بشر، تا حدی كه موجب هماهنگی در رفتار جهت ایجاد رفاه اجتماعی افراد می شود.

 

4- راه تشویق و ترغیب

 

علاوه بر عوامل مذكور، وایتهد بر عرف عمومی هم تأكید دارد:

"از آن جا كه زندگی اجتماعی بر مبنای عرف است، اگر جامعه ای پی در پی از عرف جاری آكنده نگردد، تمدن از میان خواهد رفت."

 

این عوامل چهارگانه قابل پذیرش است، اما این عامل پنجم (عرف عمومی) را می توان مورد انتقاد قرار داد. "عرف عام" عاری از خطا و انحراف نیست، لذا پیشتازان فكری جوامع بشری همواره باید به نقد و بررسی عرف های اجتماعی بپردازند. به نظر ما، عرف های عام را می توان به دو دسته تقسیم نمود: یك دسته عرف ها ریشه در نهاد انسان دارد و دسته دیگر، عرف هایی است كه هر چند در درون انسان رسوب پیدا می كنند، اما از فطرت آدمی سرچشمه نمی گیرند و لذا انسان ها را برخلاف دسته اول در مسیر رشد و كمال قرارنمی دهند. زندگی ماشینی انسان ها در عصر حاضر، آكنده از این عرف هاست كه دگرگونی آن ها ضروری می نماید.

در ارزیابی تمدن یونان، وایتهد می گوید:

 

"عامل بیداری یونانیان، آرمان بزرگ كمال جویی بود. این آرمان، نسبت به آرمان هایی كه حاصل تمدن های پیرامون [یونان] بود، پیشرفتی عظیم داشت. آرمان مزبور، آرمان موثری بوده و در تمدنی عینیت یافت كه تا چنان حدی زیبایی شایسته خویش را در حیات انسانی به دست آورد كه نه پیش از آن تاریخ و نه تا این زمان، از این حد فراتر نرفته است."

 

اگر وایتهد به عظمت تمدن اسلامی پی می برد، هرگز در مورد تمدن یونان این چنین مبالغه نمی كرد. تمدن اسلامی دارای آن چنان جوشش درونی و اهداف پایداری بود كه قرن ها این تمدن را زنده و تازه نگاه داشت. وایتهد خود معتقد است كه تمدن یونانی با تكرار در نسل های متوالی، تازگی خود را از دست داد، در صورتی كه اسلام با اعتقاد به تازگی و نوجویی وجود انسان و ارائه نظامی (سیستمی) فكری و اعتقادی كه انبساط و شكوفایی اندیشه و عواطف انسانی را فراهم می آورد، همواره سد راه ركود و پژمردگی انسان و تمدن وی خواهد بود. در تمدن اسلامی با تكیه بر وجود خداوند، انسان ها در كشش هدف ها و آرمان های والایی كه ریشه در درون آن ها دارد، قرار می گیرند.

 

 

اسلام

 

در چند مورد، از عدم اطلاع وایتهد نسبت به اندیشه اسلامی انتقاد وارد است. برای مثال: وایتهد اظهار می كند: "فلسطین آخرین جهان شناسی دینی را به وجود آورده است". این گفته ایشان صحیح نیست، زیرا جهان بینی مذهبی در آغاز تاریخ با نوح(ع) شروع می شود و پس از ظهور پیامبران بزرگی چون ابراهیم(ع)، موسی(ع) و عیسی(ع)، رسول اكرم(ص) مبعوث می شود و متن كامل دین ابراهیمی را به صورت یك جهان شناسی و نظام عقیدتی دینی عرضه می كند.

از نظر وایتهد، دانشمندان مدارس اسكندریه سهم بزرگی در پیدایش مسیحیت و اسلام داشته اند:

 

"كار ایشان (علمای اسكندریه) در ظهور انقلاب بزرگ مذهبی مسیحیت و اسلام، باقی ماند. ]آنان[ برای هر دو مذهب، الهیات فلسفی فراهم كردند و وسیله بدعت ها و جزمیت ها را به دست دادند."

به نظر ما، هیچ گاه نمی توان پذیرفت كه الهیات اسلام - حتی الهیات حقیقی مسیحی - از اسكندریه گرفته شده باشد، زیرا توارد افكار اندیشمندان مكاتب و ادیان مختلف، نشانه اقتباس یكی از دیگری نیست. علاوه بر این، الهیات اسلامی مبتنی بر بدعت ها و اصول جزمی نیست.

 

از نظر وایتهد، برده داری در دوران گذشته از جمله مسایلی بوده كه هیچ یك از اندیشمندان و مكاتب در جهت رفع آن اقدام جدی نكردند. او می گوید:

"آتنی ها برده دار بودند، اما به نظر می رسد كه ایشان نهاد برده داری را انسانی تر كرده بودند. افلاطون - چه از لحاظ تولد و چه از نظر باور - آریستوكرات بود و علی الاصول او هم بردگانی داشته است. ولی مشكل می توانیم بعضی از محاورات او را بخوانیم، بدون این كه در مورد پست شمردن اجباری نوع بشر در آن ها احساس ناراحتی نكنیم ... نه برده داران دلسوز، و نه افلاطون بیدار دل و نه قانون گذاران روشنفكر )رواقی(، مبارزه ای علیه برده داری را آغاز كردند."

 

وایتهد از چگونگی مبارزه اسلام با بردگی اطلاعی نداشته است. اگرچه برده داری در عربستان بسیار رایج بود، ولی پیامبر اسلام اقدامات واقع بینانه ای را برای ریشه كن كردن آن آغاز نمود كه عبارتند از:

 

1- برخوردار كردن بردگان از حقوق انسانی.

2- مقررساختن آزادی بردگان به عنوان كفاره برخی از گناهان.

3- حكم به آزادی افراد پس از فتح مكه و عدم برده گیری از آن ها.

4- تخصیص مقداری از زكات برای آزاد كردن بردگان.

5- تأكید شدید بر مطلوبیت آزاد كردن بردگان.

این اقدامات آن چنان موثر واقع شد كه در زمان عمربن عبدالعزیز، بردگی در كشورهای اسلامی از میان رفت و مقداری از وجوه بیت المال صرف آزاد كردن برده های غیر مسلمان شد. یعنی جهت آزادسازی برده ها مقادیری پول به آفریقا فرستاده شد.

تعداد بازدید: ۲۹۴۲۰

فرم تماس

آدرس:

فلکه دوم صادقیه - بلوار آیت الله کاشانی - خ حسن آباد - کوچه 4 - پلاک 22 - ایران - تهران

کد پستی: 1481843465
مرکز فروش آثار:
ایمیل: info@ostad-jafari.com
تلفن ثابت: +9821 44091042 +9821 44005453
نمابر: +9821 44070200
حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به موسسه تدوین و نشر آثار علامه جعفری است
توسعه و پشتیبانی فنی شرکت توسعه همراه افزار ایرانیان