نصيرالدين محمد مجرد
پدر بزرگ بلند شدند و ...
مرحوم پدر بزرگ به ما (استاد محمدتقی جعفری) كه دانشآموز بودم، خيلى اهميت مىداد و در كارهاى درسى و تحقيقات به من كمك بسيارى مىكرد. هرگز يادم نمىرود كه وقتى كلاس سوم راهنمايى بودم، به مناسبت نيمه شعبان، مسابقهاى در مدرسه برگزار شده بود و سؤالاتى را هم داده بودند. من آن سؤالات را گرفتم و با مادرم به منزل پدر بزرگ رفتيم تا در پاسخ سؤالات به من كمك كند.
وقتى به منزل پدر بزرگ رسيديم، شب هنگام بود و ايشان خسته بودند و مىخواستند بخوابند. وقتى ما را ديدند و قضيه را گفتيم، با ذوق و شوق فراوان بلند شدند و كتاب ها را از كتابخانه درآوردند و به من كمك كردند تا پاسخ سؤالات را با سند و مدرك پيدا كنم. اين در حالى بود كه مىتوانستند ما را به سراغ يكى از شاگردان خود بفرستند و يا كتابى را معرفى كنند، ولى با اين كار خود، ما را به مطالعه و تحقيق تشويق كردند. ايشان با آن همه مشغله هاى علمى، سخنرانى ها، ملاقاتها داخلى و خارجى، و همچنين درسهاى منزل و بيرون از منزلشان، به سؤالات علمى و اخلاقى علمى ما پاسخ مىداد و رسيدگى مىكرد.