سيد على اكبر حسينى
جلوهاى از عظمت
شما مىتوانيد در آن روز، جلوهاى از بزرگوارى و عظمت را در چهره انديشمند و غمگين استاد جعفرى مشاهده كنيد. تا آن لحظه، كسى نمىدانست چه رخ داده است؟ منتظر بودند تا استاد در جلسه حضور يابد و مشتاقان را به فيض ديدار و گفتار خويش برساند. قرار بود ايشان درباره «انسان و جايگاه علوم انسانى» سخن بگويد.
استاد جعفرى درست به موقع در جلسه حضور يافت و مورد استقبال قرار گرفت. ايشان در هالهاى از غم، در جايگاه خطابه قرار گرفت و سخن را با نام و ياد خدا و حمد و ستايش پروردگار متعال آغاز كرد. در بين سخنان خود، با صبورى و وقار تمام، از مرگ فرزند دلبندش خبر داد. مرگ فرزند، حادثهاى غمبار و سنگين است، اما توفان مصيبت نتوانسته بود وجودش را به تلاطم افكند و عهد و عزمش را بشكند. بدينگونه اشك در چشمها حلقه زد، و با شگفتى، همه دانستند كه استاد در مرگ دختر محبوبش سوگوار است، و پيكر او را هنوز به خاك نسپرده، بلكه جنازه را پيش چشم اشكبار ديگر بستگان رها كرده و به دانشگاه آمده است تا مقاله بلند و انديشمند خود را، همراه با اين وفاى كريمانه ارائه دهد، و به شاگردان مشتاق خويش، درس تازهاى از صبر و وفاى بياموزد. اين است چهره زيبا و آن انسان شريف و والايى كه اسلام مىپرورد.