از علم تا فلسفه؛ درنگی درونی
می دانیم كه علم دارای دو معناست. به یك معنا، مطلق آگاهی است. همان گونه كه اهل منطق در تعریف آن گفته اند: العلم هو الصورة الحاصلة من الشی عند العقل. در معنای دوم، مراد علوم تجربی است كه عبارت از بررسی روابط میان پدیده ها به منظور كشف قانون می باشد. میان درك و علم تفاوت وجود دارد. ادراك، مطلق دریافت می باشد و درك نیز بر دو قسم است:
الف- درك ابتدایی. عبارت است از انعكاس یك پدیده نمودی، مانند صورت انسان یا درخت در ذهن، یا دریافت یك حقیقت غیرنمودی، مانند دریافت عدالت و زیبایی.
ب- درك استمراری. عبارت است از ادامه انعكاس درك ابتدایی در ذهن. این نوع درك را قدما "ادراك خیالی" نامیده اند.
درباره علم، تعریف جامع و مانعی كه مورد اتفاق همه متفكران باشد، سراغ نداریم. برخی از متفكران، علم را انعكاس واقعیات در ذهن بشر دانسته اند. اینان به فعالیت ذهن، در به وجود آمدن علم، توجه چندانی ندارند، زیرا "برای این كه یك موضوع یا قضیه ای در جریان علم قرار بگیرد، حذف و انتخاب و آگاهی های ثانوی درباره واقعیت منعكس در ذهن و تجسم و وابستگی آن ها به اصول و قوانین، به اضافه توجه به امكان شكاف برداشتن آن اصول از طرف اكتشافات جدید، عنصر دیگری برای علم و معرفت لازم است".
تعریف علم
علم عبارت از انكشاف واقعیتی است كه وجود و جریان كلی آن، از من و عوامل درك انسانی كه با آن ارتباط برقرار نموده، بی نیاز بوده باشد. قضیه ای را كه از چنین انكشافی حكایت كند، قضیه علمی می نامیم.
هر قضیه علمی كه نشان از واقعیت داشته باشد، دارای اجزائی است كه اگر اندك تغییری در هر یك از آن اجزا به وجود آید، قضیه مزبور دگرگون خواهد شد. برای مثال: اگر ارتباط ناظر با واقعیات تغییركند - یعنی تغییری در چشم ناظر یا فاصله وی با شیء ایجاد شود - قضیه علمی دگرگون خواهد شد.
بنابر این، علم عبارت است از: درك پدیده ها همراه با اشراف نفس انسان بر آن ها. طبق این تعریف، هر تصور و دریافتی علم نیست، بلكه علم مشروط به اشراف و توجه نفس به موضوع مورد دریافت است. چرا كه علم یكی از فعالیت های اكتشافی "نفس" یا "من" است، نه یك انعكاس و دریافت محض.
مراتب علم
برای علم، قطع نظر از اصول پیش ساخته، مراتب زیر را می توان قائل شد:
1- ابتدایی ترین مرتبه علم، انعكاس محض موضوعی است كه به وسیله حواس و ابزارهای ادراكی به ذهن منتقل می شود. در این مرتبه، ذهن تفاوتی با آینه ندارد، جز در موضوعاتی كه دارای نمود محسوس نیستند، مانند علیت كه تصور آن مانند تصور شیء محسوس در آیینه نمی باشد. این مرتبه ماقبل علم است.
2- در مرتبه بعد، موضوع انعكاس یافته در ذهن در مجرای آگاهی های ثانوی، هدف گیری ها، اصول و قوانین حاكم بر جهان قرار می گیرد. علم ما به یك موضوع، در این مرتبه، روشن تر از مرتبه اول است، چرا كه انعكاس محض نیست. ذهن در این مرحله، آگاهی های بسیاری درباره یك پدیده به دست می آورد و به شناسایی ارتباط با سایر پدیده ها می پردازد. به هنگام درك یك برگ، آگاهی های ذهنی ناظر، موجب نمی شود كه فقط نمود فیزیكی برگ را شناسایی كند، بلكه آن را از ابعاد مختلف بررسی می كند و به آن برگ، مانند حلقه ای از حلقه های زنجیر عالم هستی می نگرد.
اگر علم را با توجه به شرایط ذهنی مشخص عالم بسنجیم، سه مرحله خواهد داشت:
الف- مرحله ابتدایی: در این مرحله، ذهن با قطع و یقین های بسیار روبه روست و هر پدیده ای كه به ادراك در می آید، واقعیتی مجزا از سایر پدیده ها تلقی می شود.
ب- مرحله متوسط: در این مرحله، ذهن انسان با ابعاد مختلف پدیده ها روبه رو می شود و اگر میان آن ها تعارضی باشد، به آن پی می برد. در این مرحله است كه ذهن دچار شك می شود و انسان می تواند از احتمال و شك گذر كرده و به مراحل بالاتر صعود كند.
ج- مرحله عالی: در این مرحله، ذهن در عالی ترین مرتبه آگاهی قرار می گیرد، به گونه ای كه بر پدیده های جهان اشراف پیدا می كند و به اطمینان می رسد.