حیات: چیستی و چرایی
پرسش از فلسفه حیات
پرسش از فلسفه و هدف زندگی در طول تاریخ همواره مطرح بوده است. افراد بسیاری در جوامع گوناگون به طرح سوال از فلسفه حیات پرداخته اند. اساسا هر فرد هوشیاری كه بتواند برای لحظاتی، "من" خود را از غوطه ور شدن در اندوه ها و شادی ها و كشش های ضروری حیات طبیعی رها سازد و حیات را برخود برنهد، فورا سوال از هدف و فلسفه حیات بر وی مطرح می شود. اگر انسان نتواند حیات را درست تفسیر كند، دچار پوچی خواهد شد. از قرن هجدهم به بعد كه افراد بسیاری در زندگی ماشینی غوطه ور شدند، فریادها برآمد كه حیات بی معنا و بی مفهوم و در نتیجه پوچ است.
برای شناخت چگونگی احساس پوچی، باید مختصات روانی انسان پوچ گرا را بیان كرد. این مختصات عبارتند از:
1- انسان پوچ گرا حیات را به عنوان یك امر ضروری برای خود تلقی نمی كند. چنین انسانی به جای آن كه از حیات لذت ببرد، از آن متنفر است.
2- واقعیات و قوانین و روابط حاكم بر واقعیات، برای فرد پوچ گرا دگرگون می شود. برای چنین انسانی، زیبایی ها و زشتی ها بی اساس و شایستگی ها و بایستگی ها امری خیالی تلقی می شوند.
3- روح و روان انسان پوچ گرا خیلی سریع تحت تأثیر عوامل گوناگون قرار می گیرد و گاهی خود را از هوشیاری رها می سازد.
می گریزند از خودی در بی خودی یا به مستی یا به شغل ای مهتدی
4- ارزش ها برای انسان پوچ گرا معنا و مفهومی ندارند و عظمت ها و پستی ها نیز برای روان وی در هم آمیخته می شوند.
اساسآ سوال از فلسفه و هدف زندگی برای دو گروه مطرح نمی شود:
گروه اول- كسانی هستند كه قدرت تجرید حیات از خویشتن را ندارند و نمی توانند پدیده حیات را برخود مطرح نمایند.
گروه دوم- اشخاص رشدیافته ای هستند كه حیات خود را جزیی از مجموعه هستی می دانند كه در آهنگ كلی هستی شركت دارد و به سوی هدف آفرینش رهسپارند. چنین افرادی همواره از نشاط روانی برخوردارند.
به جهان خرم از آنم كه جهان خرم از اوست عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست
انگیزه های پرسش از هدف زندگی
برای سوال از هدف زندگی انگیزه های مختلفی وجود دارد كه آن ها را می توان چهار نوع دانست.
1- زمینه منفی حیات : حیات انسانی میل به حركت و سازندگی دارد و اگر این حركت و تكاپو به ركود مبدل گردد، این سوال مطرح می شود كه هدف زندگی چیست؟ انگیزه منفی پرسش از هدف زندگی كه جنبه مأیوسانه دارد، توقف و ركود فعالیت های سازنده در زندگی است. انگیزه منفی در همه افراد به طور یكسان تأثیر نمی گذارد، زیرا برخی از افراد در مقابل توقف و ركود حیات از سازندگی، در می یابند كه اگر آن ها طعم حیات را درك نمی كنند، دیگران طعم حیات را كاملا ً درك می كنند. برخی نیز فلسفه ای به نام فلسفه پوچی برای خود می سازند. گروهی هم با برطرف كردن عوامل فقدان تحرك حیات، درصدد چاره جویی برمی آیند.
2- زمینه مثبت حیات : كسانی كه از زندگی طبیعی محض برخوردارند و همواره احساس رضایت می كنند، دیر یا زود در می یابند كه خود حقیقی را از دست داده اند و اسیر خود مجازی و تصنعی شده اند. این گونه اشخاص نمی توانند حیات را به صورت حقیقی بر خود مطرح كنند تا هدف آن را جستجو كنند. این افراد اگر هم درباره مسأله حیات و هدف آن به طرح سوال بپردازند، سوال آن ها حقیقی نخواهد بود.