سخن روز
كسى كه شخصيت ندارد، قطعاً از وجدان بىبهره خواهد بود، زيرا اگر شخصيت آدمى را به كشتيبانِ كشتىِ وجودِ او تشبيه كنيم، وجدان، قطبنماى كشتىِ اوست. هنگامى كه كشتيبانى وجود ندارد، قطبنما اگر هم وجود داشته باشد، چه نتيجهاى خواهد داد؟ تفسير نهجالبلاغه، ج 24
۲۹ آذر ۱۳۹۶
دو شخصيت بىنهايت پست و بىنهايت عالىِ انسان، با نداشتن و داشتن وجدان مشخص مىشود. تفسير نهجالبلاغه، ج 25
۲۹ آذر ۱۳۹۶
شگفتا! با اينكه شديدترين اتصال و ارتباط ميان جسم و جان انسانى برقرار است، اما كسى قدرت شناسايى روح را ندارد. شرق و غرب، ديروز و امروز، همه و همه، رباعى زير را صرف نظر از اصطلاحبافى پذيرفتهاند:
حيران شدهام كه ميل جان با «من» چيست؟ / واندر گل تيره اين دل روشن چيست؟ / عمريست هزار بار «من» گويم و «من» / «من» گويم و ليك مىندانم «من» چيست؟ // تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی، ج 1، ص 14
۰۴ دی ۱۳۹۶
گرايش و محبت الهى، دانه اصيلى است كه در روح انسانى كاشته شده، و شاخهها، شكوفهها، غنچهها و ميوههاى آن دانه در «مىخواهمِ» انسانى كه از بىنهايت منقطع نمىشود، نمودار شده است. با اينکه انسان محدوديتِ خود را درك مىكند، و با اينکه طعم ناچيزى و ناتوانىِ خود را مىچشد، اما «مىخواهمِ بىنهايت» دست از سر او برنمىدارد، و چون نمىداند اين «مىخواهمِ بىنهايت» چيست و رو به كدام سمت مىرود، بر اين اساس، به فلسفهبافىها و بدبينىها و عدم رضايت از جهان هستى روى مىآورد.
تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی، ج 1 ، ص 15
۰۴ دی ۱۳۹۶
آرى، اگر از نهال زندگى، ميوه ابديت را چيدهاى و اگر لذایذ هر دو جهان را با غم هجران معشوق حقيقى سپرى كردهاى، چه باك از رفتن روزها؟ بگذار اين روزگاران سپرى شود؛ عشق و محبتى كه روح تو را به ثمر رسانده است، پايدار خواهد ماند. تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی، ج 1 ، ص 27 و 28
۰۴ دی ۱۳۹۶
اگر كلمه عشق را از دست ادباء و كلمه وجدان را از دست بشردوستان زبردست بگيريد، از آثار آنها چيزى باقى مىماند كه به خواندن و مطالعهاش نخواهد ارزيد. آخرين جملهاى كه درباره عشق و وجدان وجود دارد، اين است: درباره اين دو فرشته الهى، جمله آخرين وجود ندارد. تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی، ج 1 ، ص 47
۰۴ دی ۱۳۹۶
انسانى كه داراى ادب درونى است، هر چند مرتكب تبهكارى شود و خود را گاهى ببازد، ولى در نهايت، ادب روحى او را از سقوط نجات خواهد داد.
تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی، ج 1 ، ص 97
۰۴ دی ۱۳۹۶
خورشيدى كه فنا ندارد، فقط خورشيد جان است، زيرا زمان بر آن عبور نمىكند. اين خورشيد مافوق زمان است؛ ديروز و امروز و فردا براى آن مطرح نيست.
تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی، ج 1 ، ص 112
۰۴ دی ۱۳۹۶
شايد بتوان گفت بزرگترين خيانت در اجتماع انسانى، مدح و ثناى بيجا درباره اشخاصى است كه مورد طمع يا بيم هستند. اسلام نه تنها از تعريف و مدح فساق جلوگيرى مىكند، بلكه همه را توصيه مىكند كه نه مدح بيجا را قبول و نه ديگران را مدح بيجا كنيد. تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی، ج 1 ، ص 137
۰۴ دی ۱۳۹۶
هر چه ذهن انسانى محدودتر و شعاع فعاليتش كمتر باشد، جهان هستى براى او تناقضات بیشترى نشان مىدهد، و هنگامى كه پا از محدوديت بيرون گذاشت و كمكم داراى عمق و گسترش فكرىِ بیشتر شد، تناقضات و اضداد، هر يك راه خود را مىگيرد و پشت سر هم حل و فصل مىشود.
تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی، ج 1 ، ص 164
۰۴ دی ۱۳۹۶